باور به قوای اخلاقی در نوع انسان لازمه ایجاد و پایداری انسجام اجتماعی

anton-darius-thesollers-IGRnxyv49xw-unsplash.jpg

انسجام اجتماعی بسیار فراتر از قوانین و سیاست‌گذاری‌های ملی و یا حتی اصول و قواعد فرهنگی و اجتماعی است، بلکه فضیلتی اجتماعی ناشی از ظهور و بروز اصول اخلاقی و معنوی لازم برای استقرار و حفظ انسجام در یکایک افراد جامعه است. بسیاری از رفتارهای اجتماعی ما که معمولاً متاثر از سیاست‌های کلی اجتماعی، تربیت، فرهنگ اجتماعی، خانواده ، ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی است، خود را با نتایج انسجام‌بخش یا انسجام گسست اجتماعی نشان می‌دهند. انسجام اجتماعی حقیقتی ناشی از باور به وجود ذاتی فضایل فردی در نوع انسان و سعی در شکوفایی و  رشد و توسعه این فضائل فردی و اخلاق اجتماعی است که خود را در تمامی رفتارهای اجتماعی ما نشان می‌دهد.

جامعه امروز، در اثر پاره‌ای از نظریه‌های اجتماعی که انسان را موجودی رقابت‌گر و ستیزه‌جو معرفی کرده‌اند، از حقیقت و واقعیت معنوی و اخلاقی خود و یا به عبارتی خودی خود دور مانده است که نتیجه چنین نگاهی گسیختگی اجتماعی در اکثر ارکان جامعه در سطح کشورها و سطح بین‌المللی است. این نوع نگاه کاملاً بر خلاف تجربه و واقعیت تمدن هزاران ساله انسانی است که سرشار از بروزات عالی انسانی مانند عشق، فداکاری و از خودگذشتگی بوده‌است.

هر گونه تلاشی برای ایجاد و پایداری انسجام بدون توجه به اخلاق و فضائل فردی و اجتماعی جوامع می‌تواند با شکست همراه باشد. چطور می‌توان جامعه‌ای منسجم را تصور نمود که افراد آن رقابت‌گر، ستیزه‌جو، نابردبار و نا‌شکیبا هستند؟ استقرار و پایداری انسجام در چنین جامعه‌ای چگونه محقق می‌شود؟مگر همین افراد جامعه نیستند که مسئولیت سیاست‌گذاری‌های کلان و خرد را بر عهده دارند و یا مجریان سیاست‌ها و قوانین اجتماعی هستند؟ در چنین جامعه‌ای هیچ قانون و سیاستی هر چند صحیح و صواب نمی‌تواند انسجام ایجاد کند؟ 

چنین دیدگاهی چنان تار و پود اجتماع را از هم گسیخته و انسجام و هماهنگی را از بین برده است که حتی در رفتارهای بسیار ساده اجتماعی به وضوح ظهور و بروز دارد. به عنوان مثال وضعیت رفتارهای ترافیکی در جامعه و یا رفتارهای ما در هنگام تردد در مترو و وسایل حمل و نقل عمومی و یا فرهنگ سازمانی حاکم بر اکثر سازمان‌ها و موسسات در کشور که هر روز شاهد آن هستیم، می‌تواند نمادی از این عدم انسجام اجتماعی باشد. مسلماً وقتی در سطوح بسیار ساده رفتاری و در حد فردی عدم انسجام مشهود و واضح است چطور می‌توان در سطح کلان اجتماعی که لازمه آن هماهنگی، مشارکت ، همکاری و تعاون و تعاضد بین افراد، جوامع، نهادها، و ساختارها و قوای سازنده اجتماع است، انسجام ایجاد نمود؟

وعده تحقق صلح و سلام در بین بشر که تقریباً در تمامی ادیان الهی مذکور است و موفقیت انبیای الهی بر بنای جوامعی منسجم و متحد مانند تمدن اسلامی از قبائل متخاصم عرب در زمان حضرت رسول اکرم، تمدن بنی اسراییل از یهودیان برده و اسیر و تمدن قسطنطنیه از آوارگان و بی‌پناهان مسیحی، همگی بر پایه متین و محکم باور به هویت معنوی انسان و سعی در شکوفایی و تقویت فضائل انسانی و معنوی مانند عشق، اراده، از خود گذشتگی، ایثار و فداکاری در قلب و روح مومنان استوار بوده است. 

هر گونه تلاشی برای ایجاد انسجام اجتماعی نه تنها باید بر اساس ضرورت پرورش فضائل و اخلاق اجتماعی باشد که نوع نگاه به انسان نیز در چنین تلاش‌هایی منطقاً باید بر اساس باور به وجود پتانسیل‌هایی ذاتی در نوع انسان برای بروز وظهور جمیع فضایل عالی و اخلاق اجتماعی باشد. البته چنین باوری نباید با نادیده گرفتن و عدم درک واقعیت‌های موجود در جوامع که فرصت ظهور و بروز این قوا را از درصدی از افراد جامعه دریغ نموده است و موجبات گسستگی و اضمحلال جوامع را فراهم آورده، همراه باشد.

نگاهی ساده به واقعیت زندگی انسان‌ها حتی در دنیای امروز نیز نشان می‌دهد که در سطح فردی انگیزه اکثر رفتارها و تلاش‌های ما در زندگی روزمره نیز بروزات همان صفات عالی معنوی مانند عشق به فرزند، عشق به همسر، به پدر و مادر و خانواده و همشهری و هم‌نوع است. در سطح اجتماعی هم حتی در چنین دنیای گسسته و نامنسجمی نیز می‌توان تجسم کلی قوای معنوی و فضائل انسانی را در شواهد مختلفی مشاهده کرد از جمله گرایش روز افزون انسان‌ها به صلح، نوع دوستی، همکاری، فداکاری و از خود گذشتگی در قشرهای مختلفی از مردم در گوشه کنار دنیا که خود را به صورت رفتارهای اجتماعی مانند محافظت از محیط‌زیست، دفاع از حقوق بشر، حقوق کودکان، حقوق زنان و حقوق به حاشیه‌رانده‌شدگان نشان می‌دهد و یا شکل‌گیری سازمان‌های مدنی چون پزشکان بدون مرز، سازمان‌های غیردولتی که برای توسعه و رفاه جامعه از بذل هر گونه تلاشی دریغ ندارند و خیل مردمانی که داوطلبانه در این سازمان‌ها به خدمت مشغولند.