برچسب
لازمه مشارکت دادن همۀ افراد و گروهها در حیات اجتماعی آن است که توانمندیهای درونی آنها درک شده و شناخته شود چه آنها که ظاهر شده و چه آنها که هنوز فرصت ظهور نیافتهاند. یکی از مواردی که مانع از شناخت ظرفیتهای درونی افراد و گروهها میشود آن است که آنها را بر اساس معیارهای سطحی طبقهبندی کنیم. هر چند گاهی طبقهبندی جمعیتها برای خوانش و قرائت جامعه و جمعآوری دادهها در این زمینه میتواند مفید باشد، اما اگر این طبقهبندیها حتی به نیت کمک و حمایت از گروههای خاصی ادامه یابد و دائمی شود، تبدیل به برچسب هویتی شده و مانع از آن میشود که ظرفیتها و توانمندیها در جمعیتها و گروههای خاصی از جامعه درک شود. وقتی نوجوانان به عنوان گروهی توصیف میشوند که از بحران هویت رنج میبرند و باید ایشان را یاری کنیم تا به سلامت از این دوران بگذرند، تصویر ذهنی که ایجاد میشود گروهی پر چالش و نیازمند است. چنین تصویر ذهنی مانع از آن میشود که نوجوانان را عاملین فعال در تغییر خود و مشارکت در تحولات جامعه مشاهده کنیم. زمانی که در فضای اینترنت با کلید واژه «جوان» جستجو میکنیم آنچه که به طور مکرر میبینیم «ورزش و جوانان»، «اوقات فراغت و جوانان» ، «مشکلات جوانان» و «دانلود آلبوم موسیقی» است. گویا جامعه تنها انتظاری که از جوان دارد همین است و او را در این حد و اندازه میبیند. از نگاههای دیگری که با آن مواجهیم این است که جوان امروز، بیمسئولیت و بیملاحظه بوده و بیشتر به دنبال خوشگذرانی است یا این که کم تجربه بودن جوان به معنای ناتوانی او تعبیر میشود. برخی نیز نگاهی ابزاری به جوان داشته، از این پتانسیل به نفع اهداف خود بهرهبرداری میکنند. این نوع دیدگاهها که بیشتر متمرکز بر مشکلات و کمبودهاست و ممکن است کم و بیش در سطوح مختلف جامعه در بین والدین، معلمان، سیاستگذاران، مردم و حتی روشنفکران و جامعه مدنی دیده شود، ظرفیتهای حقیقی جوانان را مورد غفلت قرار داده، به آنها اجازه نمیدهد مشارکت واقعی در فرآیندهای تصمیمگیری در سطوح مختلف جامعه داشته باشند. مشارکتی معنادار که میتواند شامل تشخیص مسئله اجتماعی، یافتن راه حل برای آن، تصمیمگیری و اجرای راهحلها و ارزیابی و نظارت باشد.
از سوی دیگر، نوجوانان و جوانان در فرآیند اجتماعی شدن جنبههایی از هویت خود را کسب میکنند و نوع نگاه جامعه در شکلگیری شخصیت و شناخت آنها از خودشان تاثیر به سزایی دارد. این شیوۀ برچسب زدن و تاکید بر چالشها و نیازها، بر نوع نگاه جامعه بر ایشان تاثیر میگذارد و نتیجهاش توانزدایی از این گروه است و سبب میشود که جوانان خود نیز دیگر نتوانند ظرفیتهای درونی خود را برای مشارکت سازنده در اجتماع مشاهده و باور کنند. بنابراین نقش مهمی را که میتوانستند در جامعه ایفا نمایند دیگر ایفا نمیکنند و اغلب همان نقشی را میپذیرند که جامعه از ایشان انتظار دارد.
جوانان این ظرفیت را دارند که عاملین پیشرفت و تحول اجتماعی در ایران باشند، اگر این گونه دیده شوند و بر اساس همین دیدگاه در موردشان سیاستگذاری و برنامهریزی شود. تشخیص و درک ظرفیت افراد کار سادهای نیست. این امر خود، مستلزم تمرین، ممارست و پرورش قابلیت است. ایران با توجه به هرم جمعیتیاش، در حال حاضر جمعیت جوان بالایی دارد و تنها 20 سال فرصت دارد تا از این موقعیت بینظیر استفاده کند و امکان مشارکت واقعی و معنادار را برای جوانانش فراهم سازد.