زنگ انسجام

صبا روشنی

roel-dierckens-LzGjfk1SeDw-unsplash.jpg

مهر برای بسیاری از ما تا ابد با یاد و خاطره مدرسه گره خورده است. خاطراتی به رنگارنگی پاییز دلربا، گاهی روشن همچون تلالوی آفتاب بر برگ‌های زرد و نارنجی و گاهی دلگیر و سنگین به غمناکی غروب‌های پر کلاغ پاییز. فارغ از احساس شخصی هر کدام از ما به مهر و خاطرات دوران مدرسه، شروع سال تحصیلی اصولاً باید مناسبتی فرخنده برای یک اجتماع باشد. درست است که یادگیری هیچ وقت محدود و مشروط به کلاس و میز و نیمکت نبوده است اما اگر مدارس را به عنوان کانون‌های یادگیری و پرورش آزاداندیشی و روشن‌بینی در اجتماع در نظر آوریم شروع سال تحصیلی نه تنها رویدادی خجسته است که باید آن را به جشن نشست بلکه فرصتی مغتنم نیز هست برای مرور اینکه آموزش رسمی حقیقتاً چقدر توانسته نسلی توانمند، روشن اندیش و وسیع‌النظر پرورش دهد، نسلی که قابلیت مواجه با نیازهای اجتماع در هر مقطع و برآورده ساختن آن‌ها را داشته باشد. در حالی که در سال‌های اخیر بسیاری از متفکرین و تحلیلگران کشورمان زوال همبستگی و تضعیف انسجام اجتماعی را علت‌العلل مشکلات و بحران‌های ایران می‌دانند شاید آغاز سال تحصیلی جدید فرصت مناسبی باشد برای اینکه به نقش آموزش رسمی در ایجاد و تقویت انسجام اجتماعی اندیشید. یکی از مشخصه‌های یک اجتماع منسجم این است که تفاوت‌هایی همچون قومیت، جنسیت، سن، اعتقادات دینی و از این قبیل کمترین تاثیر را بر فرصت‌هایی که شهروندان مقابل خود فراهم می‌بینند داشته باشد و هر فردی از هر پیشینه‌ای بتواند آینده‌ دلخواهش را رقم بزند. از این منظر، این که همه کودکان و نوجوانان یک سرزمین فارغ از تفاوت‌هایی همچون قومیت و زبان و جنسیت، فارغ از اینکه کجا زندگی می‌کنند یا سطح درآمد خانواده‌شان چقدر است دسترسی به آموزش رسمی با کیفیت مناسب داشته باشند خود یکی از مولفه‌هایی است که با ایجاد فرصت‌های مشابه برای افرادی از پیشینه‌های متفاوت به تقویت انسجام اجتماعی کمک می‌کند. اما صرفاً فراهم کردن دسترسی به آموزش رسمی کافی نیست. مسلماً سیاست‌های کلان آموزشی، محتوای درسی، نحوه رفتار معلمین و متولیان مدرسه، جو حاکم بر این محیط آموزشی و ارزش‌هایی که هر کدام از این عناصر ترویج می‌کنند در تقویت یا تضعیف انسجام اجتماعی میان نسل آینده موثر است. 

برای بسیاری از کودکان، مدرسه شاید اولین مواجه با دنیایی متفاوت از خانه و خانواده و دایره دوستان نزدیک باشد. شاید بیش از هر فضای دیگری در مدرسه است که کودک می‌آموزد چگونه با تنوعی که در محیطش می‌بیند مواجه شود. آیا تفاوت‌ را تهدید قلمداد کند یا ارزش؟ از تفاوت‌ها مضطرب شود یا از آن‌ها لذت ببرد و آن‌ها را جزئی از روال زندگی عادی تلقی کند؟ در یک اجتماع منسجم تفاوت‌ها و خصوصیات منحصر بفرد هر عضو ارج نهاده می‌شود و تفاوت‌های موجود به چشم تنوعی که به اجتماع تحرک و غنا می‌بخشد دیده می‌شود نه دستمایه بیگانه‌انگاری و تبعیض. حال باید دید آیا مدرسه‌های ما به صورت فعالانه به دنبال پرورش جلوه‌های مختلف تنوع در دانش‌آموزان و محیط درسی هستند یا اینکه به مثابه کارخانه‌هایی که خروجی واحدی دارد همه دانش آموزان را در قالبی یکسان و یک شکل که از پیش تعیین شده می‌خواهند جا دهند؟ آیا برنامه درسی و نظام تدریس و ارزیابی به گونه‌ای طراحی شده است که طیف متنوع توانمندی‌های دانش‌آموزان را در نظر گرفته باشد و آن‌ها را تشویق کند؟ 

ترکیب‌بندی خاص کشور ما از نظر تنوع اقوام و فرهنگ‌هایی که در مرزهای ایران زندگی می‌کنند نیز نقش آموزش رسمی در ارج نهادن به تفاوت‌ها و تکثر قومی و فرهنگی را دو چندان می‌کند. اگر امروز اعلام می‌شود که منازعات محلی در کشور قوی و رو به رشد هستند جا دارد از خود بپرسیم که مدارس ما راجع به تنوع هویت‌های قومی و فرهنگی و زبانی به کودکانمان چه می‌آموزند؟ آیا برنامه درسی مدارس به اندازه کافی از ظرفیت‌های غنای فرهنگی و زبانی جغرافیایی که در آن زندگی می‌کنیم بهره گرفته است؟ آیا مدارس ما فرصت‌هایی برای دانش‌آموزان فراهم می‌آورند تا همزیستی مسالمات‌آمیز با اقوام، اقلیت‌های دینی و مهاجرین، توانیابان، افرادی که زبان مادری متفاوتی دارند و یا حتی افراد از سن و سال‌های مختلف را تجربه کنند؟ 

اگر مشارکت عمومی در فرآیندهای مختلف جامعه یکی از پایه‌‌های انسجام اجتماعی است نظام آموزش رسمی ما برای تقویت روحیه مشارکت در دانش آموزان چه می کنند؟ آیا فعالیت‌های گروهی که در آن‌ها موفقیت دستاوردی جمعی و در همکاری و تعامل با دیگران تعریف شده است در مدارس ما جایگاه خود را یافته است یا هنوز مدارس با رتبه‌بندی دانش‌آموزان و تاکید بیش از حد بر نمره آن‌ها را به رقابت با یکدیگر تشویق می‌کنند؟  آیا مدارس ما توانسته‌اند فرصت‌هایی برای گفتگو و مشورت معنادار میان دانش آموزان از پیشینه‌ها و با خصوصیات مختلف خلق کند و آن‌ها را در تصمیمات و برنامه‌ریزی‌هایی که در آن‌ها ذی النفع هستند وارد سازد؟ در این زمینه آیا می‌توان به فضاها یا برنامه‌هایی در مدرسه فکر کرد که توسط خود دانش آموزان طرح ریزی و اداره شوند؟ 

آموزش و پرورش رسمی پتانسیل بزرگی به متولیان یک کشور می‌دهد تا با برنامه‌ریزی صحیح نسل بعدی خود را آن گونه که شایسته آینده‌ای روشن و مترقی برای کشور است تربیت نمایند. نمی‌توان انتظار داشت مدارسی که بر اساس رقابت، نخبه‌پروری فردگرایانه، برتری‌جوی طبقاتی و انحصارطلبی قومی و فرهنگی عمل می‌کنند نسلی را تحویل جامعه دهند که خیر عمومی را به منفعت شخصی خود ترجیج دهد، تکثر و تنوع را ارج نهاده و آن را به مثابه سرمایه‌ای برای جامعه بداند، در فرآیندهای مختلف اجتماع فعالانه مشارکت و همکاری کند و توانایی گفتگو و مشورت سازنده برای درک بهتر مسائل را داشته باشد. اگر امروز کارشناسان زنگ خطر تضعیف انسجام اجتماعی را در گوشه و کنار اجتماع ما می‌شنوند مسلماً بخشی از راه‌کارها -اگر نه عمده آن‌ها - از جاده آموزش رسمی می‌گذرد. شاید وقت آن است به طور جدی به این فکر شود که چه طور زنگ مدرسه می‌تواند طنین‌انداز انسجام و همبستگی باشد.


persian site teamComment